از این روى، بایدمنبع اصلى فقیه را، در استنباط و ارائه احکام شرعى، قرآن دانست. اهمیت این امر، در صدر اسلام، که جمعآورى و نوشتن حدیث از سوى برخى، ممنوع شد، بیشتر از هر زمانى، احساس مىشد. مسلمانان صدر اسلام و کسانى که مخاطبان نخست این آیات بودند، با همان سلیقه و طبیعت عربى خود، معانى این آیات را درک مىکردند و اگر هم گاهى دچار ابهام مىشدند، براى رفع آن به شخص پیامبر(ص) رجوع مىکردند. گاهى نیز، صحابه با گفتوگو با یکدیگر، مشکل خود را حل مىکردند.
به هر حال، در این برهه از تاریخ اسلام، اختلاف برداشت از آیات و برخورد با مشکل فهم قرآن، نمود چندانى نداشت.
پس از درگذشت پیامبر(ص) مسلمانان مدتى بر همین شیوه ماندند. آنان در گاه نیاز، به ظاهر آیات، تمسک مىجستند و اگر هم در موردى، پاسخى از قرآن دریافت نمىکردند، به سراغ سنت و سیره پیامبر مىرفتند.
ولى به مرور زمان و با فاصله گرفتن از دوران وحى، کمکم شاهد پیدایش اختلاف در برداشت از آیات از جمله آیات احکام هستیم.
این اختلاف دربرداشت، گرچه در میدان عمل، مشکل آفرین مىشد، ولى خوبیى که داشت، زمینهساز بحثهاى تفسیرى و پیدایش آثارى در علوم قرآنى، از جمله تفسیر آیات احکام شد.
تاریخ علوم قرآنى در قرن نخست، تدوین کتابى مستقل در آیات احکام را در این قرن، نشان نمىدهد; زیرا نخستین کتابى را که تاریخ در این زمینه، ثبت کرده، کتاب «احکام القرآن» از محمدبن سائب کلبى، (م.146) است. از این روى، باید ابنسائب را پایهگذار و نخستین نگارنده فقهالقرآن، گرچه به گونه ساده آن، دانست.
ابنندیم درباره او مىنویسد:
«هو ابوالنصر محمد بن السائب الکلبى... من علماء الکوفه بالتفسیر والاخبار وامام الناس ویتقدم الناس بالعلم بالانساب... و توفى محمد بن السائب بالکوفة سنة ست واربعین وماته وله من الکتب کتاب تفسیرالقرآن.» (1)
او ابونصر محمدبن سائب کلبى، از عالمان تفسیر و اخبار و تاریخ درکوفه است و در دانش نسبشناسى، بر دیگران پیشى دارد... سال 146 در کوفه وفات یافت و در میان کتابها، کتاب تفسیرالقرآن، از آن او است.
ابنندیم، در جاى دیگرى از فهرستخود، آنگاه که کتابهاى احکام القرآن را بر مىشمارد، به این که کتاب تفسیرى محمدبن سائب در زمینه فقهى و احکام بوده است، اشاره روشن دارد:
«... کتاب احکام القرآن للکلبى رواه عن ابن عباس.» (2)
اسماعیل پاشا بغدادى، درباره وى مىنویسد:
«محمد بن سائببن بشربن عمرو بن حارث، ابونصر کوفى، نسبشناس، معروف به ابنکلبى و منسوب به کلببن وبره و آن قبیله بزرگى است از قضاعه، متوفاى سال 146 و کتاب تفسیر القرآن از او است.» (3)
محمدبن سائب، از شیعیان ثابت قدم و صاحب نام بوده است و رجالشناسانى چون برقى و شیخ طوسى او را از اصحاب امام باقر(ع) و یا امام باقر و امام صادق(ع) شمردهاند. (4)
نجاشى، زیر عنوان ابان بن تغلب، در اشاره به کتاب محمدبن سائب مىنویسد:
«جمع محمدبن عبدالرحمن بن فنتى بین کتاب التفسیر لابان وبین کتاب ابىروق عطیةبن الحارث و محمدبن السائب و جعلها کتابا واحدا.» (5)
محمد بن عبدالرحمن اقدام به یکى کردن کتابهاى ابان و ابىروق و محمدبن سائب نموده.
چنانکه از پارهاى کتابهاى تراجم استفاده مىشود، او افزون بر کتاب احکامالقرآن، کتاب یا کتابهاى تفسیرى دیگرى نیز داشته است.
مدرس یزدى در این باره مىنویسد:
«محمدبن سائب، یا محمدبن مالکبن سائببن بشر، یا مبشر بن عمرو بن حارث کلبى کوفى، مکنى به ابونصر یا ابوالنضر، از مشاهیر علماى کوفه قرن دوم هجرت و از اصحاب حضرت باقر و صادق(ع) که مفسرى نسابه، در تفسیر، اخبار، و وقایع و انساب دستى توانا داشت. روزى عبدالله بن حسن مثنى، نام اصلى حضرت سکینه بنتالحسین(ع) را از وى استفسار کرد. گفت: امیمه بوده است. عبدالله نیز تصدیقش نمود. آثار او:
1. آیات الاحکام که نامش احکام القرآن است و او اولین کسى است که در آیات الاحکام تالیف کتاب مستقل نموده است.
2. تفسیر کبیر که تفسیر کلبى نیز گویند و به تصدیق سیوطى ابسط تفاسیر است.
3 . تفسیر القرآن.» (6)
سید حسن صدر، درباره او مىنویسد:
«اول من صنف فى احکام القرآن، هو محمدبن السائب الکلبى.» (7)
نخستین کسى که در احکام القرآن، کتاب نگاشته، محمدبن سائب کلبى است.
براساس آن چه گفتیم، اشتباه نویسندگانى مانند: جلالالدین سیوطى در کتاب الاوائل، و حاجى خلیفه در کشفالظنون و میرزا حسیننورى در مستدرک الوسائل و... روشن مىشود.
سیوطى، نخستین نویسنده در موضوع احکام قرآن را امام شافعى دانسته، (8) با این که وى در سال 204 ه.ق. وفات یافته است.
صاحب کشفالظنون مىنویسد:
«احکام القرآن للامام المجتهد محمد بن ادریس الشافعى، المتوفى بمصر سنة204 و هو اول من صنف فیه.» (9)
احکام القرآن، نوشته پیشواى مجتهد، محمدبن ادریس شافعى، متوفاى سال 204 در مصر و او نخستین کسى است که در این زمینه، کتاب نوشته است.
مگر این که بگوییم مقصود این دو، نخستین نویسنده احکام قرآن درمیان اهل سنت است. بىگمان، صاحب طبقات النحاة که نخستین نویسنده احکام قرآن را قاسمبن اصبغبن محمدبن یوسف دانسته، (10) اشتباه کرده; زیرا این شخصیت در سال 304 فوت کرده است و از محمد بن سائب نزدیک به دو قرن و از امام شافعى نزدیک به یک قرن، واپستر مىزیسته است.
صاحب مستدرک نیز، پس از نقل این سخن از صاحب ریاض:
«قطب راوندى نخستین شارح نهجالبلاغه و نخستین کسى است که در آیات احکام، تفسیر نوشت.»
مىنویسد:
«اما الثانى فالظاهر انه کما ذکره واما النهج فاول من شرحه ابوالحسن البیهقى وهو حجة الدین فرید خراسان ابوالحسن بن ابىالقاسم زیدصاحب لباب الالباب.» (11)
اما بخش دوم سخن صاحب ریاض که: نخستین نویسنده تفسیر در آیات الاحکام، قطبراوندى است، درست است، ولى این سخن که نخستین شارح نهجالبلاغه، ابوالحسن بیهقى صاحب لباب الالباب باشد، درست نیست.
مگر این که بگوییم مقصود محدث نورى در این سخن، نخستین تدوین کننده آیات احکام به شیوه استدلالى و مبسوط و همراه با نقد و بررسى اقوال باشد، که در این فرض هم، سخن او تنها در محدوده جهان شیعه، درست است.
به هرحال، باید با توجه به مجموع قراین و شواهد، محمدبن سائب کلبى شیعى را نخستین نویسنده کتاب آیات احکام، در شکل ساده و بسیط آن دانست. گرچه وى مانند بسیارى دیگر از شیعیان و اصحاب ائمه اهلبیت(ع) مورد بىمهرى شمارى از صاحبان تراجم و علماى اهلسنت واقع شده، از جمله محمدبن حیان بستى مىنویسد:
«کان الکلبى سبتیا من اصحاب عبدالله بن سبا من اولئک الذین یقولون ان علیا لمیمت وانه راجع الى الدنیا قبل قیام الساعة فیملؤها عدلا کما ملئت جورا، وان راوا سحابة قالوا: امیرالمؤمنین فیها.» (12)
کلبى از اصحاب عبدالله بن سبا و از کسانى بود که مىگفتند:
«على از دنیا نرفته است و او پیش از رستاخیز به دنیا بر مىگردد و آن را پر از عدل و داد مىکند، همانگونه که از ستم پر شده است. این گروه، هرگاه قطعه ابرى ببینند مىگویند على درمیان آن است.»
نیز وى به سند خود از احمدبن هارون نقل مىکند:
«سالت احمدبن حنبل عن تفسیر الکلبى فقال: کذب; قلت: یحل النظر فیه؟ قال: لا.» (13)
از احمدبن حنبل درباره تفسیر کلبى پرسیدم، گفت: دروغ گفتهاست. گفتم: نگریستن در آن جایز است؟ پاسخ داد: خیر.
این که چه امر یا امورى، سبب تضعیف محمدبن سائب از سوى بستى شده، چندان روشن نیست. شمردن او از پیروان عبدالله بن سبا نیز با واقع سازگارى ندارد; زیرا بنابر تصریح بسیارى از دانشمندان رجال، مانند شیخ و برقى، او از اصحاب امام باقر و صادق(ع) بوده است. افزون بر این، بنابر تحقیقات فراوانى که انجام گرفته، اصل وجود عبداللهبن سبا مورد تردید، بلکه انکار است.
بله، شاید بتوان سبب تضعیف محمدبن سائب را از سوى نویسنده یاد شده، تا اندازهاى از عبارت زیر که او به سند خود از شخصى به نام زائده نقل مىکند، به دست آورد:
«اما الکلبى فقد کنت اختلف الیه فسمعته یوما یقول: مرضت فنسیت ما کنت احفظ فاتیت آلمحمد علیه الصلاة والسلام فتفلوا فى فى فحفظت ما کنت نسیت، فقلت: لا والله لا اروى عنک بعد هذا ابدا شیئا فترکته.» (14)
من پیش کلبى آمدوشد داشتم. روزى شنیدم مىگوید: من به سبب بیمارى، آن چه را در حافظه داشتم، فراموش کردم. خدمتخاندان پیامبر(ص) رسیدم. درنتیجه آب دهانى که ایشان در دهانم انداختند امور فراموش شده را به یاد آوردم.
من پس ازاین سخن کلبى گفتم: نه به خدا سوگند، دیگر پس از این چیزى از تو روایت نمىکنم و او را رها کردم.
راوى یاد شده این سخن ابن کلبى را نشانه افراطى و غالى بودن او در مورد اهل بیت(ع) دانسته و به همین سبب سوگند خورده پس از این گفتوگو، دیگر از او نقل روایت نکند و حال آن که وى در این سخن، تنها به ذکر یکى از کرامات اهلبیت(ع) اشاره کرده است. به هر حال، کتاب احکام القرآن محمدبن سائب، در دست نیست و از چگونگى گردآورى و شیوه تدوین آن آگاهى نداریم، احتمال مىدهیم او در کتاب خود اقدام به گردآورى آیات احکام به ترتیب سورههاى قرآن کرده باشد; زیرا نوشتن تفسیر فقهى به ترتیب ابواب معروف فقه، مربوط به دورههاى بعداست که فقها به تدوین فقه و باببندى آن پرداختهاند.
به جز کتاب ابنسائب کلبى، وضعیت چند کتاب دیگر نیز، به دلیل در دست نبودن آنها، روشن نیست. در زیر به ترتیب تاریخى، به معرفى اجمالى این کتابها و دیگر کتابهاى فقهالقرآن شیعه که از نظر شیوه نگارش، وضعیتى روشن دارند، مى پردازیم:
تفسیر الخمسماة ایة فى الاحکام، از ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بن بشر بن زید بن ادرک بن بهمن خراسانى، متوفاى سال 150. (15)
شیخ، گاهى وى را از اصحاب امام باقر(ع)، و گاهى از اصحاب امام صادق(ع) شمرده است. (16)
تفسیر آیات الاحکام، از هشام بن محمد بن سائب کلبى (م.206 یا 204) (17) ولى چون بیشتر زندگانى وى در قرن دوم بوده است، کتاب او را جزء کتابهاى نگاشته شده در این قرن قرار دادیم.
صاحب تذکرة الحفاظ، درباره او مىنویسد:
«هشام بن محمدبن سائب، اهلکوفه و رافضى و نسابه است. ابو الاشعث و خلیفةبن خیاط و محمد بن سرى و محمدبن سعد، از او نقل حدیث کردهاند. از او روایتشده که قرآن را سه روزه، حفظ کرده است.» (18)
شمارى از علماى رجالى اهلسنت، این شخصیتشیعى را نیز مانند پدرش محمدبن سائب، ضعیف شمردهاند، به این دلیل که او از راه اعتدال بیرون رفته و در شیعهگرى، تندروى کرده است:
«کان غالیا فى التشیع.» (19)
او در شیعه بودن غلو مىکرد.
در قرن سوم، به کتابى در موضوع مورد بحثبر نخوردیم. در قرن چهارم نیز تنها مىتوان به احکام القرآن، نگاشته عبادبن عباس بن عباد دیلمى قزوینى طالقانى، پدر صاحب عباد، (م. 334 یا 335) اشاره کرد.
صاحب اعیان الشیعه، درباره او و کتابش مىنویسد:
«عباد، وزیر حسنبن بابویه (ملقب به رکن الدوله) بود.... از ابوالعلاء احمدبن طاهرمقدسى شنیدم مىگفت: من در کتابخانه پسر ابوالقاسم اسماعیل در شهر رى کتابى دراحکام القرآن دیدم که آن را ابوالحسن عبادبن عباس طالقانى پدر صاحب، نگاشته بود. وى در این کتاب به یارى مذهب اعتزال برخاسته است. هر کس کتاب یاد شده را دیده آن را نیکو شمرده است.»
صاحب اعیان در ادامه مىنویسد:
«به حسب ظاهر، احکام القرآن عباد، برابر با مذهب شیعه بوده است، به دلیل این که سمعانى و یاقوت گفتهاند: او در این کتاب مذهب اعتزال را یارى کرده است. به این بیان که بگوییم: مقصود ایشان، مذهب اعتزال در جبر و خلقت افعال و آفرینش قرآن و رؤیتخدا و هر آن چیزى است که معتزله در آنها با شیعه موافق و با اشاعره ناسازگارى دارد. یعنى جهتى که بسیارى از دانشمندان شیعه، به سبب آن، به معتزلى بودن، نسبت داده شدهاند، مانند صاحببن عباد و شریف مرتضى.» (20)
در قرن پنجم، به کتابى درموضوع مورد بحثبر نخوردیم، ولى در قرن ششم به کتابى پر اهمیت در این موضوع، به نام:
فقهالقرآن فى شرح آیات الاحکام، نگاشته قطبالدین ابوالحسن سعید بن هبةالله راوندى کاشانى (م.573) بر مىخوریم. این کتاب که به گونهاى به سامان وخوشآیند، نگارش یافته، در بردارنده همه بابهاى معروف و متداول فقه است. یعنى از کتاب طهارت آغاز و به کتاب دیات، پایان مىپذیرد.
نویسنده در این کتاب، با بهرهگیرى از لغت و شعر عرب و با نقل پارهاى از فتاواى اهل سنت، با ژرفکاوى وژرفاندیشى در خور ستایش، به بررسى احکام فقهى قرآن مىپردازد.
در پارهاى از این نوشتهها (21) ، به کتاب دیگرى از راوندى در موضوع مورد بحث، موسوم به آیات الاحکام، اشاره شده است. صاحب مستدرک الوسائل، پس از این که کتاب یاد شده را همان فقهالقرآن او مىداند، در بیان اهمیت و ارزش آن مىنویسد:
«هو من نفایس الکتب النافعه الجامعة الکاشفة عن جلالة قدر مؤلفه و علو مقامه فى العلوم الدینیه.» (22)
این کتاب، از جمله کتابهاى نفیس، سودمند وجامعى است که از مقام بزرگ و جایگاه بلند نویسنده آن درعلوم دینى، پرده بر مىدارد.
قطبالدین راوندى، در آغاز فقهالقرآن، انگیزه خود را از نوشتن این اثر، چنین بیان مىکند:
«... فان الذى حملنى على الشروع فى جمع هذا الکتاب ان لماجد من علماء الاسلام قدیما و حدیثا من الف کتاب مفردا یشتمل على الفقه الذى نطق به کتاب الله... فرایت ان اولف کتابا فى فقهالقرآن، یغنى عن غیره بحسب مبانیه، ولایقصر فهم القارى عن فهم معانیه.» (23)
آن چه مرا وا داشت گردآورى این کتاب را آغاز کنم این بود که در میان علماى قدیم وجدید اسلام، کسى را که به نگارش کتابى مستقل براساس فقه قرآن مبادرت ورزیده باشد، نیافتم... از این روى، به صلاح دیدم کتابى در فقهالقرآن تالیف کنم، کتابى که به حسب مبانى آن، از دیگر کتابها بىنیاز کننده باشد و خواننده آن، معانى آن را بفهمد.
او همچنین شیوه کار خود را توضیح مىدهد و در آغاز کتاب طهارت، این نکته را خاطر نشان مىسازد که خداوند در دو جاى قرآن، احکام طهارت را به شرح بیان فرموده و در جاهاى گوناگونى، احکام آن را به صورت خصوص یا عموم و به راحتیا اشاره، مطرح کرده است. سپس هدف خود را در کتاب طهارت، گردآورى همه آن احکام، یا بیشتر آنها، به گونه فشرده و اشاره به دلیل وجهت آنها و نیز یادآورى دیدگاههاى علما و مفسران و بیان قول صحیح و فتوا در زمینههاى مورد بحث مىداند.
او، در همین جا، تعهد خودرا به دورى کردن از قیاس و اجتهاد نادرست، یادآور مى شود. و در پایان کتاب، خود را در انجام هر آنچه که در آغاز بدان متعهد شده، موفق مىبیند. و مىنویسد:
«وقد وفیتبعون الله بما شرطت فى صدر الکتاب.»
به یارى و کمک خدا، به آن چه در آغاز کتاب شرط کردم، جامه عمل پوشاندم.
یکى از فضلاى معاصر، در مقدمهاى که بر این کتاب نگاشته، به میزان تاثیرگذارى آراى دیگر فقها بر مطالب این کتاب اشاره مىکند:
«قطب راوندى در این کتاب، به شدت تحت تاثیر آراى شیخ طوسى (م.460) در دو کتاب التبیان فى تفسیر القرآن و الاستبصار فیما اختلف فیه من الاخبار، قرار دارد. چنان که تاثیر پذیرى فراوان او از آراى شریف مرتضى (م. 436) در الانتصار فى انفرادات الامامیه، و برخى از پاسخهاى او به مسائل نیز، نمایان است.
قطب راوندى در بسیارى مسائل از دو فقیه یاد شده، بویژه شیخ، پیروى مىکند، بلکه گاه عبارت آن دو را بىهیچ کموکاستى، ذکر مىکند. البته این بدان معنا نیست که قطب در این کتاب، از خود راى و نظر جدیدى ندارد، بلکه او در مسائل بزرگ، دیدگاهها و تحلیلهاى ارجمندى دارد که از توان بزرگ علمى او سرچشمه گرفته است. از جمله ویژگیهاى این کتاب، کوشش نویسنده آن در گردآورى میان آرا و دیدگاهها، بویژه دیدگاههاى تفسیرى است. او کوشش مىکند تا حد توان میان دیدگاههاى گوناگون جمع کند; از این روى، مىبینیم پارهاى از آرا که درکتابهاى فقهى، مورد اختلاف و تضارب افکار است، ولى وقتى در این کتاب از آنها بحث مىشود، به نقطه جمع مىرسند و اختلاف آنها بر طرف مىگردد.
ویژگى دیگر کتاب فقهالقرآن، این است که در آن مسائل مورد اختلاف میان شیعه و سنى گردآمده و مورد نقد و بررسى قرار گرفتهاند. (24)
النهایه فى تفسیرخمسمائة آیة، نوشته شیخ احمدبن عبدالله بن سعید متوج بحرانى (م. حدود: 800ه.ق.) بنا به گفته صاحب اعیانالشیعه، او معاصر با فاضل مقداد، صاحب کنزالعرفان است و مقصود او از قال المعاصر در کتاب نهایه نیز همین فقیه است. (25) بعضى نیز احتمال دادهاند کتاب یاد شده، نگاشته پدر او، سعید بن متوج باشد.
صاحب املالآمل درباره نویسنده این کتاب مىنویسد:
«عالم فاضل ادیب شاعر عابد له رسالة سماها کفایة الطالبین و له شعر کثیر قرا على الشیخ فخرالدین بن العلامه و روى عنه.» (26)
او، دانشمندى فاضل و ادیبى شاعر و عابد بود. او رسالهاى دارد به نام کفایة الطالبین و شعر نیز زیاد گفته است، وى نزد فخرالمحققین، فرزند علامه، حلى، درس خوانده و از او روایت کرده است.
منهاج الهدایه، نوشته شیخ جمالالدین احمدبن عبدالله بن محمدبن متوج بحرانى (م.820)
شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره وى، به نقل از رساله شیخ سلیمان ماحوزى، به نام: تراجم علماء البحرین، مىنویسد:
«او از بزرگترین شاگردان فخرالمحققین درحله بود که با شهید بحث و مناظره زیادى داشت و در بیشتر بحثها نیز چیرگى با اوبود. وى، پس از تحصیل درحله، به بحرین بازگشت، و فتاواى او در شرق و غرب، مشهور شد. منهاجالهدایه فى تفسیر آیات الاحکام الخمسمائة آیه، نگاشته اوست که اثرى خوب و مختصر و نشانهاى استبر فضل ودانش او.» (27)
سال وفات نویسنده دو کتاب اخیر، یعنى نهایه و منهاج الهدایه، به هم نزدیک است و مىتوان آن دو را معاصر هم شمرد.
بعضى به سبب همانندى میان نام، نام پدر و جد این دو عالم، به اشتباه افتاده و آنان را یکى حساب کردهاند و در نتیجه، دو کتاب یاد شده را نوشته یک نفر دانستهاند، ولى با اندکى درنگ روشن مىشود احمدبن عبدالله بن متوج، نام دو شخص است.
صاحب الذریعه، در معرفى یکى از آن دو مىنویسد:
«شیخ جمالالدین احمدبن عبدالله بن محمد بن علىبن حسنبن متوج بحرانى، استاد احمدبن فهد حلى و معاصر با شهید اول است و منهاجالهدایه نگاشته او.»
و در معرفى دیگرى مىنویسد:
«شیخ فخرالدین احمدبن عبدالله بن سعیدبن متوج، از اساتید احمدبن فهد احسائى و صاحب کتاب النهایه فى تفسیر الخمسمائة آیة است.» (28)
صاحب اعیانالشیعه نیز، درتایید گفتار یاد شده به اختلاف لقب آن دو «فخرالدین و جمالالدین» اشاره مىکند و این که دو کتاب یاد شده نگاشته یک شخص باشد، بعید مى شمارد.
کنزالعرفان، نوشته شیخ مقدادبن عبدالله بن محمدبن حسین حلى شیورى، معروف به فاضل مقداد و سیورى (م. 826)
این کتاب در دو جزء تدوین شده است: جزء نخست آن بابهاى زیر را در بر دارد: طهارت، صلات، صوم، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر. و جزء دوم آن، در بردارنده بابهاى زیر است: مکاسب، بیع، دین، رهن، ضمان، صلح، وکالت، عقود، نکاح، طلاق، مطاعم و مشارب، مواریث، حدود، جنایات، قضا و شهادات. (29)
فاضل مقداد، پیش از شروع کتاب طهارت، بحثى کوتاه درباره پارهاى از واژگان دارد و نص، ظاهر، مرجوح، مؤول، مجمل، محکم، متشابه و... را به گونه فشرده شرح مىدهد.
این کتاب، از لحاظ نظم و نسق مطالب و سازمان دهى و باببندى آنها،دقیق و زیبا به نظر مىرسد.
شیوه بحثبدینگونه است: نخست موضوع مورد نظر از لحاظ لغوى به بوته بررسى نهاده مىشود، سپس آیات مربوط به آن، یکى پس از د یگرى، مورد بررسى قرار مىگیرد. از باب نمونه، نویسنده درکتاب جهاد، پس از بحث لغوى درباره واژه جهاد، مىنویسد:
«والمقصود هنا ذکر آیات متعلق به، وهى انواع:
النوع الاول: فى وجوبه، و فیه آیات....
النوع الثانى: فى کیفیة القتال و وقته و شئى من احکامه، و فیه آیات...
النوع الثالث: فى انواع اخر من الجهاد، و فیه آیات...»
صاحب ریاض العلماء درباره فاضل مقداد مىنویسد:
«اوعالمى فاضل و متکلمى محقق و مدقق بود. چندین کتاب دارد، از جمله: شرح نهجالمسترشدین در اصولالدین، و کنزالعرفان در فقه القرآن.» (30)
مدرس تبریزى مىنویسد:
«مقداد بن عبدالله یا عبید الله ... حلى سیورى الاصل، اسدى القبیله، ابوعبدالله الکنیه، شرفالدین اللقب، غروى الموطن و المدفن، عالمى است فقیه، متکلم، محقق، مدقق، معقولى، منقولى، از اکابر علماى امامیه که در کتب فقهیه اواخر متاخرین به جهت انتساب او به قریه سیور بر وزن نزول نامى از قراى حله، به فاضل سیورى، شهرت داشته و از اجلاى تلامذه شهید اول و مجازین وى بوده... تالیفات منیفه دارد:
1. آداب الحج 2. آیات الاحکام که ذیلا به نام کنزالعرفان، مذکور است....» (31)
و آیت الله شهید مطهرى در بیان اهمیت کتاب وى، مىنویسد:
«در شیعه و سنى، کتابهاى زیادى در آیات الاحکام نوشته شده است و کنزالعرفان فاضل مقداد، بهترین و یا از بهترین آنهاست.» (32)
معارجالسؤل فى مدارج المامول فى تفسیر خمسمائة آیة من آیات الاحکام، نوشته شیخ کمالالدین حسنبن شمسالدین محمدبن حسن استرآبادى. سال وفات او به دست نیامد.
صاحب ریاض نوشتن این کتاب را پس از نوشتن کنزالعرفان، دانسته است; از این روى، احتمال داده وى شاگرد فاضل مقداد باشد.
آقا بزرگ تهرانى درباره این اثرمىنویسد:
«این کتاب بزرگ، در شرح آیات احکام و در دو جلد نوشته شده است. نویسنده آن، آن را از تفسیر معروفش; یعنى عیونالتفاسیر، استخراج کرده است. این کتاب، به شیوه کنزالعرفان، نگارش یافته، ولى از آن گستردهتر و سودمندتر است. از مطالب این کتاب، گرایش نویسنده آن به صوفیه، ظاهر مىشود.» (33)
تفسیر شاهى، نوشته سید امیر ابى الفتحبن میرزا مخدوم حسینى عربشاهى جرجانى، (م. 976)
این کتاب به زبان فارسى است و با این عبارت آغاز مىشود:
«طهارت در لغتبه معنى نظافت و نزاهتست و در شرع عبارتست از استعمال طهور مشروطبه نیت.»
مباحث این کتاب، از لحاظ باببندى خوشآیند نیست.
زبدةالبیان فى احکام القرآن، نوشته مرحوم احمدبن محمدمعروف به مقدس اردبیلى (م.993)
مرحوم اردبیلى، پیش از ورود درمباحث فقهى، طى یک مقدمه کوتاه درباره تفسیر و تاویل و ممنوع بودن تفسیر به راى، بحث مىکند. نخستین مبحث این کتاب، باب طهارت، و آخرین آن، باب شهادات است. وى در مباحث پایانى این کتاب، در ذیل آیه: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» (34) بحثى درباره ولایت و حکومت و شرایط حاکم اسلامى ارائه مىدهد.
کتاب زبدةالبیان، با این عبارت شروع مىشود:
«بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام على رسوله و آله اجمعین اما بعد اعلم ان هنا فائدة لابد قبل الشروع فى المقصود من الاشارة الیها وهى ان المشهور بین الطلبه انه لایجوز تفسیر القرآن بغیر نص واثر.»
آیات الاحکام، نوشته محمدبن علىبن ابراهیم استرآبادى (م. 1028) وى در آغاز این کتاب، به تفسیر سوره حمد مىپردازد و پس از آن، مباحث فقهى خود را بر حسب معمول، از کتاب طهارت، آغاز مىکند.
مشرق الشمسین، نوشته شیخ بهاءالدین عاملى، (م.1031).
وى در این کتاب، پیش از ورود در مباحث فقهى، درباره اقسام خبر و شرایط راوى، به شرح سخن مىگوید و در توضیح قسمتهاى کتاب مىنویسد:
«قد رتبت هذا الکتاب المسمى بمشرق الشمسین على اربعة مناهج. اولها فى العبادات وثانیها فى العقود وثالثها فى الایقاعات ورابعها فى الاحکام.»
این کتاب که نام آن مشرق الشمسین است، به چهار بخش، مرتب کردم: بخش نخست در عبادات، بخش دوم در عقود، بخش سوم در ایقاعات و بخش چهارم در احکام.
مباحث این کتاب، ناتمام و در پایان آن سوره فاتحةالکتاب، تفسیر شده است. این کتاب، اگر چه از کتابهاى فقهالقرآن، شمرده شده، ولى نگاهى به مطالب آن نشان مىدهد، آن چه در آن آمده، فروعى است همراه بااستدلالات قرآنى، روایى و غیر آن و نامیدن آن به کتاب فقهالقرآن، چندان صحیح به نظر نمىرسد.
مسالک الافهام الى آیات الاحکام، نوشته شیخ جواد کاظمى، شاگرد شیخ بهائى، متوفاى اواسط قرن یازدهم.
صاحب روضات الجنات درباره این فقیه و مفسر مىنویسد:
«او از دانشمندان مورد اعتماد و صاحب فضل و از مجتهدان و صاحب تحقیقات ارزشمند و آثار گرانبها در فقه و اصول و در زمینه معقول و منقول و ریاضى و تفسیر و... است.» (35)
همو درباره کتاب مسالک الافهام، نوشته است:
«من اکبر ما کتب فى شانه و اتمها فائدة.» (36)
این کتاب از بزرگترین و سودمندترین کتابهایى است که در فقهالقرآن، نگاشته شده است.
صاحب ریحانةالادب نیز درباره او مىنویسد:
«جواد بن سعید یا سعدالله بن جواد بغدادى کاظمى، عالمى است فاضل محقق جلیلالقدر از معتمدین علماى قرن یازدهم هجرت که حاوى فروع و اصول، جامع معقول و منقول بود... آیات الاحکام، نام اصلیش مسالک الافهام فى شرح آیات الاحکام مىباشد و آن بهترین کتابى است که در این موضوع، تالیف شده است.» (37)
این کتاب، با مبحث طهارت آغاز و با مبحثشهادات، پایان مىپذیرد. مقدمهاى دارد درباره تفسیر وشرایط آن.
آیتالله مرعشى نجفى، در مقدمهاى که بر این کتاب نوشته، زبان به ستایش آن گشوده و نوشته است:
«وایم الله و انه لابر قسم هو من احسن ما رایته فى هذا العلم الشریف قد حوى التحقیقات الدقیقه و النکات العلمیة، حول تلک الآیات الکریمه و شرح معاضلها، و حل مشاکلها بالفاظ جزلة وقوالب سهلة، استفاد اکثرها من افادات استاذه المذکور.» (38)
سوگند به خدا (که نیکترین سوگند است) این کتاب، از نیکوترین کتابهایى است که من در این علم شریف دیدهام. این اثر، در بردارنده تحقیقهاى دقیق و نکتههاى علمى در اطراف آیات احکام و شرح معظلات وحل مشکلات آنها با الفاظى بلند و قالبهایى آسان است. نویسنده، بیشتر این نکات و مطالب را از محضر استادش شیخ بهائى، بهره برده است.
مفاتیح الاحکام فى شرح آیات الاحکام، نوشته سید محمد سعیدبن سراج الدین طباطبائى قهبائى (1012 1092)
این کتاب، در شرح زبدةالبیان محقق اردبیلى است و نویسنده مطالب مورد نظر خودرا با تعبیر «قوله» شرح و توضیح مىدهد. (39)
تحصیل الاطمینان فى شرح زبدةالبیان، نوشته سید محمد ابراهیم بن امیر معصوم حسینى تبریزى قزوینى (م.1149).
شیخ آقا بزرگ تهرانى که مجلدى بزرگ از این کتاب را دیده، مىنویسد:
«این مجلد، تا اواسط کتاب صلات پیش رفته است ونسخه اصلى این کتاب که تقریظ استادش آقا جمالالدین خوانسارى نیز در آن به چشم مىخورد، نزد نوههاى مؤلف در قزوین است.» (40)
مدرس یزدى، در بیان ملکات فاضله و مراتب علمى نویسنده این کتاب مىنویسد:
«امیر ابراهیم قزوینى والد معظم سید حسین نیز عالمى است کامل از اجلاى علماى امامیه اواسط قرن دوازدهم هجرت، بسیار عابد و زاهد وقانع و محتاط و متعبد و فقیه حکیم و بحرى بوده است مواج و متلاطم که از تمامى علوم متداوله حظى وافر داشت. تمامى عمر خود را درتحصیل علم بگماشت... از تلامذه آقا جمال خوانسارى و مجلسى ثانى و شیخ جعفر قاضى و پدر خود امیر محمد معصوم بوده... و از تالیفات اوست: 1. اجوبةالمسائل الفقهیة والعقلیة. 2.تتمیم املالآمل. 3. تحصیل الاطمینان فى شرح زبدة البیان، که شرح آیات الاحکام اردبیلى است و به نظر استادش آقا جمال رسیده و مورد تحسین وى بوده و تقریظى هم بر آن نوشته است.» (41)
قلائدالدرر فى بیان آیات الاحکام بالاثر، نوشته شیخ احمدبن شیخ اسماعیل جزائرى نجفى (م.1151).
چنان که از نام کتاب پیداست، نویسنده آن سعى مىکند آیات احکام را با اثر و حدیث، تفسیر کند. خود او در مقدمه این کتاب مىنویسد:
«از آن جا که قرآن به زبان عربى، نازل شده، چنان که خداوند مىفرماید: «انا جعلناه قرانا عربیا» و در این زبان، حقیقت و مجاز، اضمار، اشتراک، ترادف، امر و نهى با معانى متعدد عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین و... کاربرد دارد و قرآن نیز در بردارنده همه این امور است و از سوى دیگر این کتاب الهى، از جهت واژگان ادبى و قواعدعربى، در بالاترین درجه فصاحت و بلاغت و از این جهت در حد اعجاز قرار دارد. با توجه به این امور، براى انسان متدین دشوار است در شناخت احکام قرآن، به فهم و دیدگاه خود تکیه کند... از این روى، سزاوار است در مسیر شناخت احکام قرآن، از روایات اهل عصمت(ع) و آن چه ایشان به ما آموختهاند، فراتر نرویم.» (42)
شیخ آقا بزرگ در بیان ارزش این کتاب، مىنویسد:
«کتابه هذا من اجل الکتب و انفع ماکتب فى هذا الباب وابسطه.» (43)
این کتاب وى، از بزرگترین، سودمندترین و مبسوطترین کتابهایى است که در این باب نگارش شده است.
تقریب الافهام فى تفسیر آیات الاحکام، نگاشته سید محمد قلىبن محمد نیشابورى کنتورى (م.1260ه.ق.).
بنا به نوشته صاحب الذریعه، این کتاب، به زبان فارسى است و باجمله: «الحمد لله الذى بعث فى الامیین رسولا فى آخر الزمان» آغاز مىشود. (44)
دلائل المرام فى تفسیر آیات الاحکام، نوشته محمد جعفر شریعتمدار، مؤلف کتاب «آب حیات». (45)
مدرس یزدى درباره شخصیت و مقام علمى وى مىنویسد:
«حاج ملا جعفر یا محمد جعفر بن ملاسیف الدین استرآبادى تهرانى، از فقها و مجتهدین امامیه قرن سیزدهم هجرت مىباشد که صاحب تحقیقات دقیقه، بسیار متقى و محتاط، در کثرت ورع و احتیاطى که در امور دینیه داشته، ضربالمثل بوده و گاهى به وسواس منتسب مىداشتند. او از اکابر تلامذه صاحب ریاض به شمار مىرفت. سالها در کربلاى معلى با عزت و احترام تمام مىزیست تا موقعى که آن ارض اقدس از طرف داود پاشا محاصره گردید، به تهران رفت و تا بیستسال به تدریس و امامت و فتوى و قضاوت اشتغال داشت. در نزد درباریان و دیگر طبقات مختلفه، بسیار محترم و تخم رعب و هیبتش در دلهاى جهال و اهل فسق کاشته شده بود و همواره از وى اندیشناک بودهاند. حاجى کرباسى، با این که بعد از حاج سید محمد باقر حجةالاسلام رشتى، به اجتهاد کسى تصریح نمىنمود، اجتهاد شریعتمدار را تصدیق کرده و احکام او را تنفیذ مىنمود.» (46)
همو، کتابهاى تفسیر القرآن (از اول سوره کهف تا آخر سوره احزاب) و «حل مشاکل القرآن» را نیز از نوشتههاى او ذکر کرده است.
بنابر آن چه در الذریعه آمده، فرزند ایشان، شیخ على شریعتمدار نیز، در فقهالقرآن اثرى نگاشته به نام الدرر الایتام که در آن، پارهاى از آیات احکام، به عنوان نمونه، تفسیر شده است و برابر آن چه شیخ آقا بزرگ، از کتاب غایةالآمال، نقل مىکند، این کتاب از کتاب بزرگتر و گستردهترى به نام نثر الدرر الایتام استخراج شده است. (47)
لب اللباب فى تفسیر آیات الاحکام، نوشته عبد على موسوى خوانسارى (م. 1336). (48)
مرحوم میرزا محمد على مدرس، درباره این شخصیت مىنویسد:
«از اکابر علماى امامیه عصر حاضر به شمار مىرود. عالم عامل، محقق مدقق، فقیه اصولى، محدث رجالى، معقولى منقولى، عابد زاهد، سخى ومتقى، و کریمالنفس، علاوه بر علوم شرعیه و معارف دینیه، جامع فنون متنوعه و درحساب و جغرافیا و ریاضیات وهندسه، متبحر بود.» (49)
الجمان الحسان فى احکام القرآن، نوشته سید محمود موسوى اصفهانى.
این کتاب در 198 صفحه، چاپ سنگى شده است و در آغاز آن آمده:
«این کتاب، به لحاظ عنوان، دربردارنده سیصد و چهل و هشت آیه و به لحاظ معنون، مشتمل بر چهار صدوشصت و هفت آیه است. آن را از کتاب طهارت آغاز و به کتاب قضا و شهادات پایان مىدهیم.»
نگارش این اثر، به این صورت است که آیات احکام، در میان صفحههاى آن آمده و در حواشى آن، به اختصار به تفسیر و توضیح آنها پرداخته شده است.
احکام القرآن، نوشته سید ابوالفضل برقعى قمى.
این کتاب، به سبک رسالههاى عملیه رایج نگارش شده و در آن 2664 مساله عنوان گردیده و به همراه بسیارى از این مسائل، استدلال و وجهفقهى آنها نیز ذکر شده است.
نویسنده در آغاز، به بررسى و بحث درباره مسائل اعتقادى مىپردازد و سپس مسائل فقهى مورد نیاز را به بوته بررسى مىنهد.
از باب مثال در مساله 2660 آمده است:
«قمه زدن... مدرک اسلامى ندارد و جایز نیست.»
در مساله 2664 آمده است:
«مسجدى را که دولتخراب کند و در خیابان افکند، آن مقدار که جزء سطح خیابان شده از مسجدیتخارج و حکم مسجد ندارد.»
احکام قرآن، نوشته دکتر محمد خزائلى.
این اثر به زبان فارسى و با مطالب و مباحثى گسترده و برخلاف روال معمول کتابهاى فقهى نگاشته شده است. بدینگونه:
بخش اول: احوال شخصى. در این بخش از ازدواج، طلاق، روابط خانواده، نذر، عهد، سوگند، وصیت، ارث، احکام برده، حجر و اطعمه و اشربه بحث مىشود.
بخش دوم: دادوستدها و معاملات. دراین بخش، از مالکیت، بیع و معاوضه، ربا، اجاره، هبه و صلح، دیون و توابع آن، و دیعه و عاریه، وکالت، شرکت، شفعه، سبق و رمایه و غصب، بحث مىشود.
بخش سوم: عبادات. در این بخش، از طهارت، نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منکر بحث مىشود.
بخش چهارم: احکام اجتماعى در قرآن مجید. این بخش مشتمل استبر: احکام اساسى یا احکام سیاسى، احکام انتظامى یا مقررات جزایى، قضا و شهادات، احکام نفسانى، احکام اصولى و قواعد کلى فقه.
فقه القرآن، نوشته شیخ محمد یزدى.
این کتاب در دو جزء نگارش یافته و دربردارنده چهار جزء است: جزء نخست، عبادات: طهارت، صلاة، صوم، زکات، خمس، انفال، حج و عمره.
جزء دوم، مسائل حکومتى: ولایت، حکومت، جهاد، دفاع، هجرت، امر به معروف و نهى از منکر، حدود، قصاص، قضا و شهادت.
جزء سوم، عقود و ایقاعات: نکاح، طلاق، تجارت، اجاره، رهن، ضمان، کفالت، وکالت، امانت، قرض، عهد و قسم.
جزء چهارم، «اجتماعیات: المحرمات، الاطعمه والاشربه، المجتمع والاداب، الوصیه، الارث، الدعاء والابتهال.
شمارى از علماى اهلسنت نیز، به نگارش فقهالقرآن پرداختهاند که مطالعه تاریخ تدوین این کتابها و بررسى شیوه یا شیوههاى نگارش آنها در جمال این مقال نیست. در این جا به معرفى و ارائه مهمترین کتابهاى آنان بهگونه فشرده، بسنده مىکنیم: (50)
1. احکام القرآن، محمدبن ادریس شافعى، متوفاى سال204.
2 . احکام القرآن، شیخ ابوالحسن علىبن حجر سعدى، متوفاى سال 244.
3. احکام القرآن، قاضى ابو اسحاق اسماعیل بن اسحاق ازدى بصرى، متوفاى سال 282.
4. احکام القرآن، شیخ على بن موسىبن یزداد قمى حنفى، متوفاى سال 305.
5. احکام القرآن، شیخ احمد بن محمد طحاوى حنفى، متوفاى سال 321.
6. د، قاسمبن اصبغ قرطبى نحوى، متوفاى سال 340.
7 . احکام القرآن، ابوالفضل بکر بن محمد قشیرى بصرى مالکى، متوفاى سال 344.
8. احکام القرآن، منذر بن سعید بلوطى قرطبى، متوفاى سال 355.
9 . د، احمدبن محمد جصاص رازى حنفى، متوفاى سال 370.
10. احکام القرآن، احمدبن على بن احمد باغان مقرى، متوفاى سال 401.
11. مختصر احکام القرآن، محمد مکىبن ابى طالب قیسى، متوفاى سال437.
12. احکام القرآن، از احمد بن حسین بیهقى متوفاى سال 458.
13. احکام القرآن، شیخ على کیاهراس سانعى بغدادى، متوفاى سال504.
14. احکام القرآن، قاضى ابوبکر محمدبن عبدالله، مشهور به ابنعربى مالکى، متوفاى 543.
15. احکام القرآن، از عبدالمنعم بن محمد غرناطى، متوفاى سال 597.
16. جامع احکام القرآن و المبین لما تضمنه من السنن وآى القرآن، محمدبن احمد اندلسى قرطبى مالکى، متوفاى سال 671.
17. تفسیر آیات الاحکام، شمسالدین محمدبن ابىبکر دمشقى زرعى حنبلى، معروف به ابنقیم جوزیه، متوفاى سال 751.
18 . تلخیص احکام القرآن، جمالالدین محمودبن احمدبن سراج قونوى حنفى، متوفاى سال 770.
19. تفسیر آیات الاحکام، احمدبن علىبن حجر عسقلانى شافعى مصرى، متوفاى سال 852.
20 . احکام القرآن، جلالالدین بن ابىبکر سیوطى شافعى مصرى، متوفاى سال 911.
21. انوار القرآن فى آیات الاحکام، محمد کافىبن حسن حنفى بسنوى انحصارى، متوفاى سال1025.
22. انوار القرآن فى آیات الاحکام، شمس الدین ابوبکر هروى حنفى، متوفاى سال 1109.
23 . مدارکالاحکام و انوارالقرآن، عبدالله بلخى حنفى، متوفاى سال 1189.
24. آى احکام القرآن، سید عبدالله ابومحمد حسین، هندى الاصل، متوفاى سال1270.
25. نار الاسلام فى شرح آیات الاحکام، سید احمد حسنى شافعى مفتى مکه، متوفاى سال1304.
1. فهرست ابنندیم/108.
2. همان مدرک/41.
3. «هدیةالعارفین»، اسماعیل باشا بغدادى، ج6/7.
4. معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خوئى، ج1/107.
5. «رجال نجاشى»/12.
6. «ریحانة الادب» مدرس تبریزى، ج5/74، زیر عنوان کلبى.
7. «تاسیس الشیعه» /321.
8. همان مدرک.
9. «کشفالظنون» ج1/20.
10. «تاسیس الشیعه»/321.
11. «مستدرک الوسائل» ج3/326، چاپ سنگى.
12. «المجروحین»، ج2/253.
13. همان مدرک /254.
14. «المجروحین»، ج2/254.
15. «مسالک الافهام»، کاظمى، مقدمه.
16. «معجم رجال الحدیث»، ج18/311.
17. «اعیان الشیعه» ج10/265.
18. «تذکرة الحفاظ»، ذهبى، ج10/265.
19. «المجروحین»، ج3/91.
20.«اعیان الشیعه»، ج7/410.
21. «الذریعه»، ج16/295.
22. «مستدرک الوسائل» ج3/326، چاپ سنگى.
23. «فقهالقرآن» ج1/4-3.
24. «فقه القرآن»، قطبراوندى، مقدمه، انتشارات کتابخانه آیتالله نجفى مرعشى.
25. «اعیانالشیعه»، ج3/10.
26. «امل الآمل»، ج2/16.
27. «طبقات اعلام الشیعه»، ج5/7.
28. «الذریعه» ج4/241-146.
29. دیگر آثار فاضل مقداد بنابر آن چه یکى از فضلاى معاصر درمقدمه کتاب کنزالعرفان ارائه داده است، عبارتند از: آداب الحج، الادعیة الثلاثون، الاربعون حدیثا، ارشاد الطالبین، شرح الفیة شهید، الانوار الجلالیه، تجوید البراعة، التنقیح الرائع، الجامع الفوائد، اللوامع الالهیة، النافع یوم الحشر، نضد القواعد الفقهیة، نهجالسداد، شرح مبادئ الاصول و مغمضات القرآن.
30. «ریاض العلماء» ج5/216.
31. «ریحانة الادب» ج4/283-282.
32. «خدمات متقابل اسلام و ایران»، مرتضى مطهرى، صدرا، ص490.
33. «الذریعه»، ج21/182.
34. سوره «نساء» آیه 59.
35. «روضات الجنات»، ج2/251.
36. همان مدرک/216.
37. «ریحانةالادب»، ج4/280.
38. «مسالک الافهام»، ج1/4.
39. الذریعه»، ج21/299.
40. «الذریعه»، ج3/396.
41. «ریحانة الادب»، ج3/450.
42. «قلائد الدرر»، مقدمه/3.
43. «الذریعه»، ج17/162.
44 . همان مدرک، ج4/366.
45. همان مدرک، ج8/252.
46. «ریحانه الادب»، ج3/208.
47. «الذریعه»، ج8/119.
48. همان مدرک، ج18/283.
49. «ریحانة الادب» ج2/188.
50. درمعرفى و ارائه این آثار، از کتابهاى: «کشفالظنون»، حاجى خلیفه، ج1/20; «ایضاحالمکنون فى الذیله على کشف الظنون»، اسماعیل باشا بغدادى، ج3/36; «منهج الرشاد فى ترجمة الفاضل الجواد»، آیت الله نجفى مرعشى که به عنوان مقدمه «مسالک الافهام»، کاظمى، چاپ شده است،استفاده کرده ایم.
على اکبر کلانترى