بررسی قرائت بسمله به همراه سوره در نماز

چکیده

یکی از مسائلی که ذیل باب قرائت نماز بررسی می شود جزئیت بسمله در سوره های قرآن است. با توجه به این که آثار فقهی زیادی بر نتیجه این حکم بار می شود، بسیاری از فقهای متأخر و متقدم در کتب فقهی خود به آن پرداخته اند. روایات، سیره، ثبت بسمله در مصاحف و اجماع از اهم دلائلی است که در این مساله مورد استناد قرار می گیرد. به نظر می رسد که در این باب باید قائل به تفصیل شد. برای برخی سور، روایات صحیح و صریح وجود دارد که بسمله را جزء آن بر می شمرد و در نتیجه حکم به جزئیت آن در این سوره می شود. برخی دیگر، فاقد بسمله ابتدایی است و هیچ دلیلی برای جزئیت آن در دست نیست؛ بنابراین حکم به عدم جزئیت بسمله در این سوره خواهد شد. برای دیگر سور، دو دسته روایت معتبر، یکی ناظر به وجوب قرائت، و دیگری ناظر به عدم قرائت بسمله با سوره وجود دارد که استحباب قرائت را به خاطر متبادر می سازد.

واژگان کلیدی

بسمله، جزئیت بسمله در سوره، بسم الله الرحمن الرحیم، قرائت بسمله با سوره.

مقدمه

مسئله ای که در این مقاله بررسی خواهد شد حکم قرائت بسمله همراه با سوره های قرآن است. این مسئله در بحث های فقهی ذیل باب قرائت نماز مطرح می شود و منظور از بسمله در اینجا «بسم الله الرحمن الرحیم» می باشد. بنابراین بحث این مقاله راجع به این است که آیا «بسم الله الرحمن الرحیم» جزء سوره های قرآن محسوب می شود یا نه؟

بسیاری از فقهای متأخر و متقدم در بحث های فقهی خود به این مسئله پرداخته اند، زیرا ثمرات فقهی زیادی بر آن مترتب است از جمله: وجوب اعاده نماز در صورت ترک عمدی بسمله، تعیین سوره برای بسمله ای که در نماز قرائت می شود، حرمت قرائت بسمله بر جنب و حائض، جواز تقسیم سوره به بسمله و کفایت بر آن در نماز آیات و ... .یکی از کتبی که به تازگی منتشر شده و بحث نسبتاً کاملی در این زمینه جمع آوری نموده، کتاب «موسوعه الفقه الاسلامی» می باشد که توسط «موسسه دائره المعارف فقه اسلامی» به چاپ رسیده است. این کتاب که مباحث فقهی را بر اساس حروف الفبا مطرح کرده است، ذیل دو عنوان به بحث «جزئیت بسمله در سوره های قرآن» پرداخته است. یکی ذیل عنوان «بسمله» و دیگری ذیل عنوان «آیات». جناب «سید محمد داماد» نیز در «کتاب الصلاه» خود این مطلب را به صورت تفصیلی بحث می کند. کتب فراوان دیگری نیز در این زمینه مطلب نگاشته و دلایلی بر وجوب یا عدم وجوب قرائت بسمله به همراه سوره ارائه نموده اند. در اینجا با نقد و بررسی دلایلی که در این نگاشته ها آمده است، فرضیه عدم وجوب قرائت بسمله ارائه خواهد شد. مهمترین دلایلی که در این نگاشته مورد بررسی قرار می گیرد روایاتی است که در این رابطه به ما رسیده است. در بررسی روایات نیز بحث سندی و دلالی هر یک، به دقت مورد توجه قرار گرفته و در جمع روایات از نتایج آن استفاده خواهد شد.

2- موضوع شناسی و شناخت تمامی شقوق مسئله

برای پرداختن به موضوع مورد بحث ابتدا با واژه «بسمله» آشنا شده و سپس شقوق مختلف این مسئله را بررسی می کنیم.

2-1: واژه شناسی «بسمله»

واژه «بسمله» از نظر لغتی مصدر منحوت از «بسم الله الرحمن الرحیم» و به معنای گفتن یا نوشتن «بسم الله الرحمن الرحیم» است؛ همان طور که واژه های «حمدل» و «سحبل» منحوت بوده و به ترتیب به معنای گفتن یا نوشتن «الحمد لله» و «سبحان الله» هستند. «بسمله» در کاربرد فقها (از نظر اصطلاحی) نیز گاهی در همین معنای لغوی به کار رفته و گاهی نیز به عنوان مخفف «بسم الله الرحمن الرحیم» یا «بسم الله» به کار می رود. بنابراین وقتی فقیهی می گوید «بسمله آیه ای از سوره حمد است» به این معنا است که «بسم الله الرحمن الرحیم آیه ای از سوره حمد محسوب می شود». در کلمات فقها، گاهی واژه «تسمیه» نیز در همین معنای «بسمله» به کار می رود، هر چند این واژه کاربرد اعمی هم داشته و در معنای «هر آنچه مشتمل بر نام خدا باشد» نیز به کار رفته است (مؤسسه دائره معارف الفقه الاسلامی‏، 1431: 20 /314).

2-2: بررسی شقوق مختلف مسئله

همان طور که گذشت مسئله ای که در اینجا بررسی خواهد شد جزئیت بسمله در سوره های قرآن است. با توجه به ادله ای که در این مسئله عنوان می شوند و برای بررسی ساده تر، بحث ها در سه حالت مختلف مطرح خواهند شد: جزئیت بسمله در سوره حمد، جزئیت بسمله در سوره توبه (یا برائت) و جزئیت بسمله در سایر سوره های قرآن. در هر کدام از این حالات می توان نظرهای شیعیان و اهل تسنن را به تفکیک بررسی نمود.

اگر بسمله جزء سوره محسوب شود، واجب است در نماز به همراه حمد و سوره قرائت شود مگر این که قائل باشیم در رکعت اول و دوم نماز، بعد از سوره حمد می توان بعضی از سوره را قرائت نمود و لازم نیست سوره قرائت شده کامل باشد. در این فرض بسته به این که بسمله را آیه جداگانه بدانیم یا جزئی از آیه اوّل، حکم نماز آیات در حالتی که مکلف بخواهد سوره را به 5 قسمت مساوی تقسیم کند، متفات خواهد بود.

اگر بسمله جزء سوره محسوب نشود، قرائت آن به عنوان جزئی از سوره واجب نخواهد بود، هر چند ممکن است خواندن آن از باب جدا سواختن حمد از سوره، واجب یا مستحب باشد.

3- شناخت ادله مورد استفاده فقها و بررسی و نقد این دلایل

با توجه به این که در جزئیت بسمله در سوره حمد و عدم جزئیت آن در سوره توبه، اختلاف نظر قابل توجهی وجود ندارد، ابتدا ادله مربوط به این دو حالت مطرح شده و سپس ادله مربوط به جزئیت یا عدم جزئیت بسمله در سایر سوره ها مطرح خواهد شد.

3-1: ادله جزئیت بسمله در سوره حمد

به طور کلی دو دلیل عمده برای اثبات جزئیت بسمله در سوره حمد نقل شده است که عبارتند از روایات و اجماع. در این بخش به بررسی این دلایل پرداخته می شود.

3-1-1: روایات

احادیث فراوانی از طریق خاصه و عامه وارد شده است که دلالت آن ها بر جزئیت بسمله در سوره حمد واضح است. در اینجا به برخی از این روایات اشاره می شود.

أ. صحیحه محمد بن مسلم از امام صادق : «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ السَّبْعِ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ هِیَ الْفَاتِحَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مِنَ السَّبْعِ قَالَ نَعَمْ هِیَ أَفْضَلُهُن‏»(الطوسی، 1365: 2/289) .

همان طور که مشاهده می شود این روایت از نظر سندی، صحیح بوده و دلالت آن بر جزئیت بسمله در سوره حمد نیز واضح است.

ب.صحیحه عمر بن اذینه از امام صادق علیه السلام  :

«الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِیعاً عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِیِّ وَ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ مُؤْمِنِ الطَّاقِ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ کُلِّهِمْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ  علیه السلام وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ وَ سَعْدٍ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنِ الصَّبَّاحِ الْمُزَنِیِّ وَ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُعْمَانَ الْأَحْوَلِ وَ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَال‏ ... فَلَمَّا فَرَغَ مِنَ التَّکْبِیرِ وَ الِافْتِتَاحِ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ سَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فِی أَوَّلِ السُّورَهِ ... فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ قَطَعْتَ حَمْدِی فَسَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ فِی الْحَمْدِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مَرَّتَیْن‏ ...» (همان، 5/465/ح10)

چنان چه مشاهده می شود این روایت دارای سند عطفی است که پس از بازسازی آن مشخص می شود که شامل 41 طریق است که بیش تر آن ها صحیح است؛ بنابراین سند این روایت اشکالی ندارد. البته سند این روایت در کافی یک طریق دارد که در آن «ابراهیم بن هاشم» توثیق نشده است ولی با توجه به قرائن متعدد به روایات او عمل می شود (الخویى، بی تا: 1/317). دلالت آن نیز بر جزئیت بسمله در سوره حمد مشخص است زیرا در غیر اینصورت «الرحمن الرحیم» دو بار ذکر نمی شد.

ج.روایت منقول از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام  : «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْمَجَالِسِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرِ عَنْ یُوسُفَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ  علیه السلام  فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آیَهٌ مِنْ فَاتِحَهِ الْکِتَابِ وَ هِیَ سَبْعُ آیَاتٍ تَمَامُهَا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏» (حر عاملی، 1409ق: 6/59/ح9) .

این روایت از نظر سندی ضعیف است زیرا در هر دو طریق آن، دو نفر راوی مجهول وجود دارد. به عبارت دیگر 4 نفر در این سند (شامل: یُوسُفَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَیَّارٍ عَنْ أَبَوَیْهِمَا) مجهول هستند. ضمن این که طریق معتبری برای تفسیر منسوب به امام حسن عسکری  علیه السلام وجود ندارد (الخویى، بی تا: 12/147). بنابراین هرچند دلالت روایت بر جزئیت بسمله در حمد واضح است، اما به دلیل ضعف سندی نمی توان بر آن استدلال کرد.

روایت های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که همگی اشکال سندی یا دلالی دارند و در نتیجه از ذکر آنها در اینجا صرف نظر شده است (ر.ک. حر عاملی، 1409ق: 6/۵۷).

همان طور که مشاهده شد روایت صحیح با دلالت صریح داریم که بسمله را جزء سوره حمد می داند.

3-1-2: اجماع

دومین دلیلی که می توان برای اثبات جزئیت بسمله در سوره حمد ذکر کرد، اجماع فقهای متأخرین است که در بخش ۳-۳ به تفصیل به آن می پردازیم؛ اما با توجه به روایت هایی که در بخش پیش آمد، این اجماع مدرکی یا حداقل محتمل المدرک است که در هر حال حجیت ندارد.

بنابر آنچه در این بخش آمد، از روایات اثبات می شود بسمله جزء سوره حمد است و این مطلب در بین همه فقها و حتی فقهای عامه مورد اجماع است.

3-2: ادله عدم جزئیت بسمله در سوره توبه (برائت)

دیگر مطلبی که عامه و خاصه بر آن اتفاق نظر دارند این است که در سوره توبه یا برائت بسمله جزء سوره نمی باشد. در کتب فقهی سه دلیل بر این مدعی مطرح شده است که عبارتند از: عدم ثبت بسمله در قرآن ، اجماع و روایات. در اینجا به بررسی و نقد این ادله پرداخته خواهد شد.

3-2-1: عدم ثبت بسمله در قرآن

مهمترین دلیلی که می توان بر عدم جزئیت بسمله در سوره توبه ارائه کرد این است که در مصحف های شریف که مصون از اشتباه و تحریف (چه به زیاده و چه به نقیصه) می باشند، ذکر نشده است (داماد، 1416ق: 4/181). بنابراین عدم ذکر آن، باعث می شود که حتی شبهه جزئیت هم در ذهن شکل نگیرد و در واقع هیچ دلیلی مبنی بر جزء بودن آن در این سوره نداریم و نتیجتاً جزء سوره نخواهد بود.

3-2-2: روایات

مرحوم طبرسی (ره) در کتاب شریف «مجمع البیان» روایاتی را به صورت مرسل در این زمینه نقل می کنند که بیشتر ناظر به فلسفه حذف بسمله از سوره توبه است. ایشان سه نظریه در این زمینه بیان می دارند که برای هر یک، روایتی وجود دارد. این روایات عبارتند از:

أ -عن علی «أنه لم ینزل بسم الله الرحمن الرحیم على رأس سوره براءه لأن بسم الله للأمان و الرحمه و نزلت براءه لرفع الأمان بالسیف‏» (الطبرسی، 1372: 5/4).

دلالت این روایت واضح است اما با توجه به این که سند آن مرسل بوده و در هیچ کتاب فقهی و روایی نقل نشده است، در اینجا نمی توان به آن استدلال کرد.

ب - عن الصادق علیه السلام  «قال: الأنفال و براءه واحده» (البحرانی، 1416ق: 2/727).

دلالت این روایت نیز بر عدم جزئیت بسمله در سوره توبه واضح است ولی اگر آن را بپذیریم باید قائل شویم به عدم استقلال سوره توبه. به عبارت دیگر با پذیرش این روایت عملاً سوره مستقلی به نام توبه وجود ندارد و بنابراین بحث بر سر جزئیت بسمله در آن منتفی خواهد بود. اما مرسل بودن سند این روایت و عدم نقل آن در کتب فقهی و روایی، باعث شده است که هیچ فقیهی بر مبنای آن حکم ندهد؛ بنابراین استناد به این روایت در زمینه جزئیت بسمله قابل قبول نخواهد بود.

ت - روایت ابن عباس:

«روی عن ابن عباس أنه قال قلت لعثمان بن عفان ما حملکم على أن عمدتهم إلى براءه و هی من المئین۱ و إلى الأنفال و هی من المثانی۲ فجعلتموهما فی السبع الطوال۳ و لم تکتبوا بینهما سطر بسم الله الرحمن الرحیم‏ فقال کان النبی (ص) تنزل علیه الآیات فیدعو بعض من یکتب له فیقول له ضع هذه الآیات فی السوره التی یذکر فیها کذا و کذا و کانت الأنفال من أول ما نزل من القرآن بالمدینه و کانت براءه من آخر ما نزل من القرآن و کانت قصتها شبیهه بقصتها فظننا أنها منها و قبض رسول الله (ص) و لم یبین أنها منها فوضعناهما فی السبع الطوال و لم نکتب سطر بسم الله الرحمن الرحیم و کانتا تدعیان القرینتین‏» (الطبرسی، 1372: 5/4).

دلالت این روایت نیز بر عدم جزئیت بسمله در سوره توبه واضح است اما از متن آن بر می آید که تصریحی از جانب پیامبر (ص) بر این مطلب نیامده و تنها برداشت برخی صحابه این بوده است که این دو سوره از آن جهت که محتوای یکسانی دارند و پشت سر هم نازل شده اند، بنابراین باید یک سوره باشند. در هر حال با توجه به ضعف سند آن (به دلیل مرسل بودن) و عدم ذکر آن در کتب فقهی و روایی نمی توان بر آن اعتماد کرد.

همان طور که مشاهده می شود از این روایات نمی توان استدلالی درباره جزئیت یا عدم جزئیت بسمله در سوره توبه ارائه نمود، زیرا همگی مرسل و ضعیف هستند.

3-2-3: اجماع

سومین دلیلی که می توان بر عدم جزئیت بسمله در سوره توبه ارائه نمود، اجماع است. تمام کتب فقهی که به بحث راجع به این مطلب پرداخته اند، اجماع فقهای متأخرین و متقدمین و عامه و خاصه را در این زمینه مطرح کرده اند که در بخش بعد به آنها اشاره خواهیم کرد. نمی توان گفت که این اجماع به صورت حتمی مدرکی است زیرا روایاتی که در این زمینه وجود دارد در هیچ کتاب فقهی ذکر نشده و تنها در کتاب شریف مجمع البیان (آن هم به صورت مرسل) آورده شده اند. البته با توجه به وجود چنین روایاتی ولو این که در کتب فقهی نیامده اند، احتمال این که اجماع از طریقی غیر از اخذ سینه به سینه از معصومین باشد وجود خواهد داشت و در نتیجه این اجماع نیز مورد پذیرش نیست.

آنچه از جمع بندی این بخش می توان دریافت این است که عدم ثبت بسمله برای سوره توبه در کتب قرآن، تنها دلیل محکم در این زمینه محسوب می شود.

3-3: ادله جزئیت یا عدم جزئیت بسمله در سایر سوره ها (به جز حمد و توبه)

اختلاف در زمینه جزئیت بسمله در سوره های قرآن (به جز سوره توبه) بسیار اندک است به طوریکه تنها یک یا دو نفر در این زمینه ادعایی مخالف با مشهور کرده اند، از جمله ابن جنید (محقق همدانی، 1416ق: 12/ 124؛ شهید اول، 1419ق: 3 / 299). البته عده ای از فقهای معاصر صراحت بر عدم جزئیت ندارند اما در ترتب آثار جزئیت، احتیاط کرده اند۴. دلایلی که در این زمینه توسط فقها بیان شده است را می توان در 4 مورد دسته بندی کرد: روایات، اجماع، سیره متشرعه و ثبت در قرآن های صحابه و تابعین. در این بخش به بررسی و نقد این موارد خواهیم پرداخت.

3-3-1: روایات

از عامه و خاصه روایات زیادی رسیده است که می تواند در زمینه جزئیت یا عدم جزئیت بسمله مورد بررسی قرار گیرد. ما در اینجا تنها به بررسی روایات اهل بیت علیه السلام خواهیم پرداخت. برای بررسی دقیق تر، روایاتی که دلالت بر جزئیت دارند از روایاتی که دلالت بر عدم جزئیت دارند جدا شده و در دو دسته بررسی خواهند شد؛ سپس جمع بندی بین این دو دسته و حکمی که از آنها استخراج می شود، خواهد آمد.

دسته اول: روایاتی که دلالت بر وجوب قرائت بسمله با سوره دارند:

أ - صحیحه معاویه بن عمار از امام صادق  علیه السلام  : «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قُمْتُ لِلصَّلَاهِ أَقْرَأُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فِی فَاتِحَهِ الْقُرْآن‏ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَإِذَا قَرَأْتُ فَاتِحَهَ الْقُرْآنِ أَقْرَأُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مَعَ السُّورَهِ قَالَ نَعَمْ» (الکلینی، 1407ق: 3/312/ح1).

این روایت از نظر سندی صحیح است. اما از نظر دلالتی برای این که جزئیت بسمله از آن برداشت شود باید استدلالی ضمیمه آن شود که نشان دهد اولاً سؤال جناب «معاویه بن عمار» از وجوب قرائت بسمله بوده است نه از جواز یا استحباب آن، و ثانیاً قرائت بسمله به صورت مستقل از سوره، مد نظر نبوده است.

استدلالی که برخی از فقها در این زمینه بیان کرده اند اینگونه است:

«سؤال جناب معاویه بن عمار از جواز قرائت بسمله نیست زیرا این مطلب مسلّم است و از ضروریات محسوب می شود. از استحباب هم نیست زیرا واضح است که جواز قرائت قرآن مساوی استحباب و رجحان آن است (مخصوصاً که سائل از بزرگان اصحاب است و مسلماً به این مطلب ملتفت است). بنابراین سؤال از وجوب است و امام نیز با پاسخ مثبت به سؤال، مطلب را روشن نموده اند. از طرف دیگر واضح است که وجوب در اینجا ملازم جزئیت است زیرا احتمال نمی رود که وجوب بسمله به صورت مستقل از سوره باشد و به عبارت دیگر وجوب نفسی داشته باشد». (الخوئی، 1418ق: 14/327-326)

این استدلال در صورتی که هیچ نشانه و قرینه ای بر خلاف آن نبود می توانست قابل پذیرش باشد اما به زودی روایاتی بیان خواهد شد که نشان می دهد این استدلال دارای اشکال است.

ب - روایت عمر بن اذینه در کتاب علل الشرایع از امام صادق علیه السلام  در کیفیت نماز پیامبر (ص) :

«... فلما فرغ من التکبیر و الافتتاح قال الله عز و جل الآن وصلت إلی فسم باسمی فقال بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فمن أجل ذلک جعل بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فی أول کل سوره ثم قال له احمدنی فقال الحمد الله رب العالمین‏ ...» (الصدوق، 1386ق: 2/315).

همان طور که قبلاً اشاره شد (ذیل بررسی ادله جزئیت بسمله در سوره حمد)، با توجه به این که بسیاری از طرق این روایت صحیح می باشند بنابراین می توان گفت از نظر سندی قابل اعتماد است. اما به لحاظ دلالت اشکالاتی بر آن وارد است. اول این که قرار دادن بسمله در اول سوره لزوماً جزئیت آن در سوره و وجوب قرائت آن در نماز را نمی رساند؛ زیرا ممکن است از باب جدا ساختن دو سوره یا برای تبرک و تیمن باشد. اشکال دیگری که می توان مطرح کرد و مهم تر از اشکال قبلی محسوب می شود، این است که همین روایت با همین سند در کتب معتبر فقهی به صورت دیگری نقل شده است: «فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فِی أَوَّلِ السُّورَهِ» (الکلینی، 1407ق: 3/485 و حر عاملی، 1409ق: 5/465). یعنی به جای «سوره» کلمه «السوره» آمده است که در این صورت به نظر می رسد، منظور روایت گفتن بسمله قبل از سوره حمد بوده که بحثش در بخش قبل گذشت. ضمن این که قبل و بعد این فراز از روایت هم مؤید همین مطلب است زیرا می گوید بعد از «بسم الله الرحمن الرحیم»، فرمود «الحمدلله رب العالمین». البته ممکن است کسی به بخشی از ادامه این روایت استناد کند که در آن آمده است: «فَقَالَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ قَطَعْتَ ذِکْرِی فَسَمِّ بِاسْمِی فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ جُعِلَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بَعْدَ الْحَمْدِ فِی اسْتِقْبَالِ السُّورَهِ الْأُخْرَى» (حر عاملی، 1409ق: 5/465)؛ اما واضح است که این فراز نیز دلالتی بر جزئیت بسمله در سوره ندارد زیرا همان طور که گذشت جعل آن در ابتدای سوره، اعم از جزئیت و جدا ساختن سوره یا تیمن است. ضمن این که تعبیر روایت (استقبال السوره الاخری) اشعار دارد به این که بسمله خارج از سوره است و سوره، آن چیزی است که بعد از بسمله می آید. (داماد، 1416ق: 4/174)

دو روایت دیگر نیز در این زمینه بیان می شود که هر دو به لحاظ سندی و دلالی ضعیف هستند. بنابراین در اینجا تنها صحیحه «معاویه بن عمار» را می پذیریم اما پذیرفتن دلالت آن را منوط به بررسی سایر روایات می دانیم که بحث تفصیلی آن در ادامه می آید.

ب) روایاتی که دلالت بر جواز عدم قرائت بسمله با سوره دارند:

أ - صحیحه حلبیین از امام صادق علیه السلام  : « سَأَلَاهُ عَمَّنْ یَقْرَأُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ حِینَ یُرِیدُ یَقْرَأُ فَاتِحَه الْکِتَابِ قَالَ نَعَمْ إِنْ شَاءَ سِرّاً وَ إِنْ شَاءَ جَهْراً فَقَالَا أَ فَیَقْرَؤُهَا مَعَ السُّورَهِ الْأُخْرَى فَقَالَ لَا» (طوسی، 1365: 2/68).

این روایت از نظر سندی صحیح است. دلالت آن نیز صریح در جواز نخواندن بسمله با سوره است. با پذیرش این روایت باید صحیحه «معاویه بن عمار» را حمل بر استحباب کرد زیرا این روایت صراحت دارد در جواز نخواندن بسمله در ابتدای سوره و آن صحیحه ظهور دارد در وجوب خواندن بسمله. بنابراین جمع دلالی این دو روایت استحباب خواندن بسمله در ابتدای سوره خواهد شد.

راجع به این روایت نظرات و استدلالات دیگری بیان شده است که در اینجا به نقد و بررسی آنها می پردازیم.

اکثر فقها این روایت را حمل بر تقیه کرده اند (حر عاملی، 1409ق: 6/62 و خوئی، 1418ق: 14/327)۵. اما می دانیم که زمانی حمل بر تقیه صحیح است که تعارض مستقر باشد و نتوان بین آنها جمع عرفی نمود.

محقق سبزواری در «مهذب الاحکام» مدعی است که با توجه به تعارض این روایت با اجماع و موافقتش با نظر عامه باید آن را طرح کرد (سبزواری، 1413ق: 6/274). در پاسخ باید گفت اولاً اجماع در اینجا مدرکی یا حداقل محتمل المدرک است که نمی توان به آن اخذ نمود و ثانیاً در صورتی به ادله ترجیح روایات استناد می کنیم که تعارض روایات مستقر باشد در حالی که دیدیم این دو روایت با هم جمع عرفی می شوند و نوبت به این که ببینیم کدام یک مخالف یا موافق عامه است نخواهد رسید.محقق داماد از اطلاق این روایت استفاده کرده و مدعی می شود این روایت مربوط به حالت نماز نیست و بنابراین از این روایت نهایتاً می توان برداشت کرد که قرائت بسمله با سوره در غیر نماز، واجب نیست. در پاسخ می توان گفت این روایت انصراف دارد به حالت نماز؛ ایشان در این فرض مدعی می شوند که صحیحه حلبیین حمل بر نمازهای مستحبی و صحیحه معاویه حمل بر نماز های واجب می شود (داماد، 1416ق: 4/178-177). اما ایشان هیچ شاهد روایی بر این نوع جمع ارائه نمی دهد و بنابراین ، چنین جمعی، تبرعی بوده و قابل پذیرش نیست.

ب -صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر : « قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَفْتَتِحُ الْقِرَاءَهَ فِی الصَّلَاهِ أَ وَ یَقْرَأُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَالَ نَعَمْ إِذَا اسْتَفْتَحَ الصَّلَاهَ فَلْیَقُلْهَا فِی أَوَّلِ مَا یَفْتَتِحُ ثُمَّ یَکْفِیهِ مَا بَعْدَ ذَلِکَ» (حر عاملی، 1409ق: 6/61).

این روایت از نظر سندی اشکالی ندارد و صحیح است۶. دلالت این روایت نیز واضح است که جواز عدم قرائت بسمله به همراه سوره می باشد. تعارض این روایت با صحیحه «معاویه بن عمار» با حمل آن صحیحه بر استحباب از بین می رود. در اینجا نیز تمام بحثهایی که ذیل روایت قبل (صحیحه حلبیین) از جمله حمل بر تقیه، یا حمل بر نمازهای نافله و غیره مطرح شد، می تواند عنوان شود که نقد و بررسی آن گذشت.

ت -روایت مسمع: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ مِسْمَعٍ الْبَصْرِیِّ قَالَ صَلَّیْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  فَقَرَأَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ثُمَّ قَرَأَ السُّورَهَ الَّتِی بَعْدَ الْحَمْدِ وَ لَمْ یَقْرَأْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ثُمَّ قَامَ فِی الثَّانِیَهِ فَقَرَأَ الْحَمْدَ وَ لَمْ یَقْرَأْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ثُمَّ قَرَأَ بِسُورَهٍ أُخْرَى‏» (طوسی، 1365: 2/288/ح10).

این روایت به لحاظ سندی چند اشکال دارد. اولاً در طریق شیخ طوسی به «محمد بن علی بن محبوب» که در مشیخه و فهرست شیخ آمده است (طوسی، بی تا:411) فردی به نام «احمد بن محمد بن یحیی العطار» وجود دارد که مجهول است (خوئی، بی تا: 2 /330). ثانیاً «عبدالله بن بکیر» فطحی است (طوسی، بی تا: 304). ثالثاً «مسمع البصری» توثیق نشده است هر چند که در «رجال کشی» از قول «محمد بن مسعود» (کشی، بی تا: 310) و در «معجم رجال الحدیث» از باب پذیرش اسناد کامل الزیارات (خوئی، بی تا: 18/159) ، ثقه دانسته شده است. ممکن است کسی بگوید از باب این که «صفوان بن یحیی» از اصحاب اجماع یا مشایخ ثلاثه است، می توان به روایت اعتماد کرد؛ در پاسخ بیان می شود با فرض پذیرش نظریه اصحاب اجماع یا مشایخ ثلاثه، نهایتاً سلسله سند از «صفوان» تا معصوم درست می شود، اما پذیرش صحت طریق شیخ تا صفوان بسیار مشکل است. بنابراین در نهایت این روایت ضعیف است و نمی توان بر آن اعتماد کرد.

البته با فرض صحت سندی این روایت، بر دلالت این روایت نسبت به عدم جزئیت بسمله نیز اشکال وارد است زیرا همان طور که شیخ طوسی و دیگران بیان کرده اند، ممکن است راوی صدای امام را نشنیده باشد چه به سبب اخفات در قرائت امام و چه به سبب دور بودن راوی از ایشان (طوسی، 1365: 2/288).

روایات دیگری نیز وجود دارد ولی با توجه به ضعف سندی و دلالی واضح آنها از ذکرشان صرف نظر شد.

همان طور که مشاهده شد در زمینه جزئیت بسمله در سوره ها (به جز سوره حمد و توبه) سه روایت قابل استناد وجود دارد که سنداً و دلالتاً اشکالی ندارند. صحیحه «حلبیین» و صحیحه «محمد بن مسلم» صراحت بر جواز عدم قرائت بسمله به همراه سوره دارند و صحیحه «معاویه بن عمار» ظهور در وجوب آن دارد که جمع این روایات نشان دهنده استحباب قرائت بسمله به همراه سوره است.

پس از بحث روایی نوبت به دیگر ادله ای می رسد که در این بحث مطرح شده اندکه در ادامه به آن ها می پردازیم.

3-3-2: اجماع

بسیاری از فقها و بزرگان شیعه ادعا نموده اندکه در زمینه جزئیت بسمله در سوره، اجماع وجود دارد. در اینجا به برخی از عبارات این بزرگان اشاره می شود:

أ.شیخ طوسی ذیل این بحث می گوید: «دلیل ما اجماع فرقه است» (طوسی، 1407ق: 1/330-328/م82).

ب. علامه حلی نیز در دو جا به این مطلب اشاره می کند و در کتاب «المنتهی» می گوید: «این مطلب مذهب فقهای اهل بیت ] است» (علامه حلی، 1412ق: 5/48).

ج.شهید اول نیز دلیل خود را «اجماع ما» شیعیان ذکر می کند (محمد بن مکی عاملی، 1419ق: 3/298).

د.محقق ثانی نیز این حکم را «مجمع علیه» می نامد (کرکی، 1414ق: 2/244).

ه.محقق حلی نیز این مطلب را «قضیه مسلم در مذهب» دانسته است (محقق حلی، 1407ق: 2/188).

و. صاحب حدائق نیز ادعای عدم خلاف در این زمینه کرده است (بحرانی، 1405ق: 8/105).

ز. مولی احمد نراقی نیز این حکم را مجمع علیه است (نراقی، 1414ق: 5/80).

اما این اجماع نمی تواند حجت باشد زیرا همان طور که در بحث گذشته دیدیم، روایات زیادی در این زمینه وجود دارد که احتمال می رود مستند فقهای متقدمین واقع شده باشد و در نتیجه اجماع مدرکی و یا حداقل محتمل المدرک بوده و از حجیت می افتد.

3-3-3: ثبت در قرآن های صحابه و تابعین

سومین دلیلی که بر جزئیت بسمله در سوره های قرآن نقل شده، این است که در تمامی قرآن ها (قبل و بعد از جمع آوری عثمان) عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابتدای سوره ها ثبت شده است (مؤسسه دائره معارف الفقه الاسلامی‏، 1431ق: 2/20). این استدلال، دو بیان دارد که در زیر به نقد و بررسی آن ها پرداخته می شود:

بیان اول: صحابه و تابعین از اضافه کردن هر چیزی غیر از قرآن به مصاحف ابا داشته اند به طوری که نقطه گذاری نیز نکرده اند (علامه حلی، 1414ق: 3/133 ؛ سبحانی، بی تا: 5/7-6). بنابراین همین که «بسم الله الرحمن الرحیم» را ثبت نموده اند نشان می دهد که این عبارت بخشی از سوره ها بوده است وگرنه ایشان از نقل آن خودداری می کردند. احتمال این که برای جداسازی سوره ها هم نقل کرده باشند بعید است زیرا در سوره حمد (که قبل آن سوره ای نیست) آمده و در سوره توبه که باید از سوره قبل جدا می شد نیامده است.

نقد بیان اول: در پاسخ به این دلیل باید گفت اولاً فعل صحابه و تابعین حجت نیست مگر این که توسط معصوم امضاء شود. ثانیاً چون در اینجا فعل صحابه روایت شده است و دلیل لبی است، باید به قدر متیقن آن اخذ شود؛ قدر متیقن از این فعل تنها جواز نوشتن و خواندن بسمله در ابتدای سوره است و لزوماً به معنای جزئیت نیست چون ممکن است از باب تیمن یا جداسازی سوره ها یا دلایل دیگری باشد و صرف احتمال نیز باعث می شود که نتوان جزئیت بسمله را نتیجه گرفت.

بیان دوم: قرآن کریم مصون از هرگونه تحریف است (چه به زیاده و چه به نقیصه). بنابراین چیزی که غیر قرآنی باشد وارد قرآن نشده است؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» در قرآن آمده پس جزء قرآن است و چون در اول هر سوره وارد شده، جزئی از سوره نیز خواهد بود.

نقد بیان دوم: کبرای این استدلال درست است، اما در مورد صغرای آن باید گفت هرگونه اضافه ای به قرآن، تحریف محسوب نمی شود (مؤسسه دائره معارف الفقه الاسلامی‏، 1431ق: 20/319). چه این که نقطه گذاری، حرکت گذاری، گذاشتن علائم وقف، نگاشتن نام سوره و ... تحریف شمرده نشده است. بنابراین «بسم الله الرحمن الرحیم» می تواند برای تیمن یا استحباب یا جداسازی سوره ها یا هر علت دیگری در ابتدای سوره ذکر شود و این مطلب توسط معصوم بیان گشته و سینه به سینه بین مسلمین نقل شود و همه بتوانند از این که بسمله جزء سوره نیست، آگاهی یابند.

ضمن این که با وجود دلیل لفظی نوبت به استفاده از دلیل لبی نمی رسد.

بنابر آنچه گذشت، این استدلال نمی تواند جزئیت بسمله را در سوره اثبات نماید و حکم به استحباب قرائت به قوت خود باقی است.

3-3-4: سیره متشرعه

چهارمین دلیلی که بر جزئیت بسمله در سوره های قرآن نقل شده، این است که همگی مسلمین در ابتدای سوره ها (به جز سوره توبه) «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت می کنند و آن را جزء سوره می دانند.

در پاسخ به این دلیل باید گفت با فرض اثبات اتصال این سیره به زمان معصوم و پذیرش آن، با توجه به این که سیره، دلیل لبی است باید به قدر متیقن آن اخذ کرد که در اینجا جواز قرائت بسمله در ابتدای سوره است. ضمن این که ممکن است دلیل سیره، ثبت بسمله در قرآن ها باشد که در این صورت باید آن دلیل را بررسی نمود که بحث آن گذشت. علاوه بر این در این مسئله، روایاتی وجود دارد که می توانند مبنای بحث قرار گیرند و در نتیجه نوبت به بررسی سیره نمی رسد (به دلیل تقدم دلایل لفظی بر دلایل لبی).

4- نتیجه

در مورد سوره حمد، روایات صحیح و صریح، بسمله را جزء این سوره می دانستند و در نتیجه قرائت آن به همراه سوره واجب خواهد بود. بنابراین در اثبات این موضوع، با وحود روایات صحیح، دلیل اجماع را نپذیرفتیم زیرا محتمل المدرک بود.

در مورد سوره برائت هیچ دلیلی مبنی بر جزء بودن بسمله در آن وجود نداشت (زیرا در قرآن ها نیز قبل از این سوره، بسمله ثبت نشده است) و بنابراین عدم جزئیت آن را در این سوره نتیجه گرفتیم. روایاتی که در تأیید این مطلب نقل شده اند، همگی مرسل و ضعیف بودند و اجماع ادعاشده نیز محتمل المدرک بود. بنابراین عدم دلیل بر جزئیت، سبب شد حکم به عدم جزئیت بسمله در این سوره و در نتیجه عدم جواز قرائت بسمله به همراه آن گردد.

در مورد سایر سوره ها (به جز حمد و توبه)، دو دسته روایات معتبر وجود داشت که دسته ای ظهورش در وجوب قرائت بسمله به همراه سوره بود و دسته دیگر صراحت در جواز عدم قرائت بسمله با سوره داشت. بنابراین دسته اول حمل بر استحباب می شود و در نتیجه حکم به استحباب قرائت آن با این سوره ها خواهد شد. اجماع در این حالت نیز نمی تواند دلیل واقع شود زیرا محتمل المدرک است. استناد به ثبت بسمله در قرآن وسیره متشرعه نیز نمی تواند دلیل باشند زیرا دلایل لبی هستند و با وجود دلیل لفظی، نوبت به آن ها نمی رسد.

بنابر آنچه گذشت مکلف در قرائت نماز، باید در سوره حمد بسمله را بخواند ولی در سوره های دیگر قرائت بسمله در ابتدای آن ها مستحب است مگر در مورد سوره برائت که نباید در ابتدای آن بسمله را قرائت نماید.

این حکم در چند مسئله دیگر نیز اثر فقهی دارد؛ به طور مثال بر اساس نتیجه ای که در این جا حاصل شد، لازم نیست مکلف برای قرائت هر سوره از قبل نیت «بسم الله» مخصوص آن را نماید. همچنین در نماز آیات وی نمی تواند بسمله را به عنوان یک آیه محسوب نماید و بین دو رکوع به آن اکتفا کند.

پی نوشت

1- «مئین» به سوره هایى گویند که حدود صد آیه است.

2- «مثانى» به سوره هایى گویند که از صد آیه کمتر است.

3- «سبع طول» به هفت سوره پس از سوره فاتحه الکتاب گویند.

4- نگاه کنید به: (السیستانی، سید علی حسینی، (1417 ق)، «منهاج الصالحین»، قم: دفتر آیت الله سیستانی، چ 5، 1 /206- 207/م 603) و (الفیاض، محمد اسحاق کابلی، (بی تا)، «منهاج الصالحین»، بی جا، بی چا، ج 1/250/م 611)

5- شیخ حر عاملی در پایان باب 12 (6/62) گفته است که شیخ طوسی و سایرین این روایات را حمل بر تقیه نموده اند.

6- اسناد شیخ طوسی از سعد بن عبد الله در مشیخه اینگونه آمده است: «الشیخ ابو عبد الله عن ابی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه عن ابیه عن سعد بن عبد الله» که همگی ایشان، امامی و ثقه و جلیل القدر هستند.

کتابنامه

1. البحرانی، سید هاشم، (1416ق)، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران: بنیاد بعثت‏، چ 1، ج 2.

2. البحرانی، یوسف بن احمد، (1405 ق)، الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، چ 1، ج 8.

3. الحلی (المحقق)، جعفر بن الحسن، (1407 ق)، المعتبر فی شرح المختصر، قم: مؤسسه سید الشهداء  علیه السلام  ، قم، چ 1، ج 2.

4. الحلی (العلامه)، الحسن بن یوسف بن مطهر اسدى ، (1412 ق)، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه، مشهد، چ 1، ج 5.

5. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1414 ق)، تذکره الفقهاء، قم: مؤسسه آل البیت علیه السلام ، چ 1، ج 3

6. الخویى، سید ابو القاسم الموسوى ، (1418 ق)، موسوعه الامام الخوئی، قم: مؤسسه إحیاء آثار الإمام الخوئی (ره) ، چ 1، ج 14.

7. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (بی تا)، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال ، بی جا، بی چا.

8. الداماد (المحقق)، سید محمد، (1416ق)، کتاب الصلاه، قم: دفتر انتشارات اسلامى، چ 2، ج 4.

9. الروحانی، سید صادق حسینی، (1412 ق)، فقه الصادق، قم: دار الکتاب (مدرسه امام صادق  علیه السلام  )، چ 1، ج 4..

10. السبحانی، جعفر، (بی تا)، سلسله المسائل الفقهیه ، قم، چ 1، ج 5..

11. السبزواری، سید عبدالاعلی، (1413 ق)، مهذب الاحکام، قم: مؤسسه المنار، چ 4، ج 6 .

12. السیستانی، سید علی حسینی، (1417 ق)، منهاج الصالحین، قم: دفتر آیت الله سیستانی، چ 5، ج 1.

13. الصدوق، شیخ محمّد بن على بن بابویه، (1386 ق)، علل الشرائع، قم: کتابفروشی داوری، چ 1، ج2.

14. الطبرسی، فضل بن الحسن، (1372ش)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چ 3، ج 5.

15. الطوسی، شیخ محمد بن الحسن، (1390 ق)، الاستبصار تهران: دار الکتاب الاسلامیه، بی چا، ج 1.

16. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1407 ق)، الخلاف، قم: دفتر انتشارات اسلامى ، چ 1، ج 1.

17. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (1365 ش) تهذیب الاحکام، تهران: دار الکتاب الاسلامیه، بی چا، ج 2 .

18. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، (بی تا)، الفهرست، نجف: المکتبه الرضویه، چ 1 .

19. العاملی (الشهید الاول)، محمد بن مکی، (1419 ق)، ذکرى الشیعه فی أحکام الشریعه، قم: مؤسسه آل البیت  علیه السلام ، چ 1، ج 3.

20. العاملی (المحقق الثانی)، علی بن الحسین الکرکی، (1414 ق)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم: مؤسسه آل البیت  علیه السلام ، چ 2، ج 2.

21. العاملی، شیخ حر، (1409 ق)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت  علیه السلام ، بی چا، ج 5 و 6.

22. الکشی، محمد بن عمر، (بی تا)، رجال الکشی، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد

23. الکلینی، محمد بن یعقوب، (1407 ق)، الکافی، تهران: دار الکتاب السلامیه، چ 4، ج 3.

24. مؤسسه دائره معارف الفقه الاسلامی‏، (1431 ق)، موسوعه الفقه الاسلامی طبقاً لمذهب اهل البیت  علیه السلام  ‏، قم: مؤسسه دائره معارف الفقه الاسلامی (زیر نظر آیت الله هاشمی شاهرودی)، بی چا، ج 2 و 20.

25. النراقی، مولی احمد بن محمد مهدی، (1414 ق)، مستند الشیعه فی أحکام الشریعه، قم: مؤسسه آل البیت  علیه السلام ، چ 1، ج 5.

26. الهمدانی، آقا رضا بن محمد هادى، (1416 ق)، مصباح الفقیه، قم: مؤسسه الجعفریه لإحیاء التراث و مؤسسه النشر الإسلامی ، چ 1، ج 12


  • نمايش : ۹۵۴
  • ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    نسخه جدید آزمایشی سایت مرکز فقهی


    پيام هاي کوتاه